تحول در علوم انسانی، استراتژی رهایی از نفس اماره

هوالحکیم فرانسیس بیکن، تئوریسین مدرنیزم با نگاه فلسفی و مدرن خود شرایط را به گونه ای فراهم کرد تا فیلسوفانی از جمله دکارت تئوریهای او را تدوین نموده و به صورت فلسفی در آورند. تغییر نگاه به انسان و عالم هستی در غرب، با تئوری های بیکن و دکارت شروع شد و به تدریج در سرتاسر کره خاکی ریشه دوانید و شرایطی را فراهم نمود تا اهداف و آرمانهای انبیاء الهی به حجاب روشن فکری رود. از آنجا که بشر مدرن بر اساس نفس اماره خود عمل میکرد نه نفس مطمئنه، مقدمات به انحراف کشیدن بشریت را فراهم نمود و بشریت را نسبت به نگاه توحیدی بی توجه و غافل نمود و نگاه انسان را از آسمان به زمین دوخت. در واقع به اسم آزادی و رهایی، او را در زمین خاکی محبوس کرد و نفس اماره حاکم بر مناسبات زندگی بشر گردید. خدابینی جای خود را به خودبینی و الوهیت جای خود را به منیت و آسمانی شدن جای خود را به زمینی شدن داد. علوم مختلف به گونه ای تدوین گردیدند تا متناسب با بشر خاکی باشد نه انسان آسمانی. ابعاد مختلف انسان نادیده گرفته شد و تنها بعد مادی او مورد توجه قرار گرفت و تمامی نظریات مبتنی بر این بعد ارائه گردید. بر اساس این تفکر هرآنچه قابل لمس و مشاهده باشد علمی است و هر آنچه غیر قابل لمس و مرتبط با غیب باشد سنخیتی با علم ندارد و براین اساس نگاه باطن بین از صحنه ی زندگی بشر حذف گردید.بیانات مکرر مقام معظم رهبری مبتنی بر تحول در علوم انسانی بیانگر اهمیت اعظم این امر خطیب میباشد، زیرا اگر جامعه بشری میخواهد از قید و بند نفس اماره رهایی یابد، چاره ای ندارد مگر آنکه به سبک زندگی کنونی، ساختارها، تئوری ها و نظریات مدرن و مادی که ریشه در علوم انسانی ارائه شده مبتنی بر تفکر ضد توحیدی است پشت کند و احکام و قوانین الهی را با استخراج از منابع اصیل شیعه در چهارچوب تئوری های علمی در آورد و مبنای شکل گیری جامعه و تمدنی متناسب با فطرت انسانی قرار دهد.اگر علوم انسانی متناسب با نفس مطمئنه یعنی نفسی که منطبق با شریعت ناب محمدی و احکام الهی است تدوین گردد و تئوری پردازان بر مبنای اندیشه توحیدی نظریات خود را جامه ی عمل بپوشند، این نظریات مقدمه و مبنایی می شوند برای شکل گیری ساختارها و اصول منطبق بر اسماء الهی، در واقع تحول در علوم انسانی وسیله ای است برای ظهور اسماء الهی در سطوح گوناگون جامعه و در نفوس انسانها. اگر تحول در علوم انسانی مبتنی بر دیدگاه توحیدی و اصل معاد صورت گیرد آنگاه تمامی انسانهای تشنه کمال و سعادت را از زنجیر هواهای نفسانی نجات میدهد و این خود مقدمه ای می شود برای نائل گردیدن انسان ها به هدف خلقت خویش، یعنی لقاء الله و خلیفه الله شدن بر روی کره خاکی. انشاء الله.حسین فرج زاده