دیکتاتوری نظم؛ محور نظام مدیریتی مدرن
هنگامی که نگاه به انسان، همانند نگاه به حیوانات دیگر باشد و تنها نطق و سخن گفتن انسان، او را از دیگر موجودات متمایز کند و فلسفه زندگی زمینی انسان به فراموشی سپرده شود، همه معادلات زندگی نیز رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. خداوند متعال، انسان را خلق نمود تا خود را در او ببیند و تمام آنچه خود دارد را به انسان ارزانی دهد و او را به بالاترین مقامات و لذتهای موجود در عالم برساند؛ اما جای تاسف است زمانی که همه برنامه های الهی نادیده گرفته میشود و هدایت جامعه براساس دیدگاهی ضد الهی صورت میگیرد.
تاریخ مدیریت به قدمت خلقت عالم و مخلوقات بر میگردد؛ خداوند متعال، مدیر و مدبر کل عالم هستی است و رهبری و مدیریت انسانها را به دست انبیاء سپرد تا مطابق با شرع و دستورات الهی، انسان را هماهنگ با ملکوت نمایند و او را به والاترین درجات برسانند. نحوه مدیریت انبیاء و اولیاء همچون مدیریت نظام غربی نبوده، بلکه محور اساسی در نظام مدیریت الهی، حضور است؛ این که شخص، خود را در محضر الله ببیند و برای الله کار کند و برای او دست از کار بکشد. زمانی که مدیریت براساس نگاه توحیدی باشد، هماهنگی و رابطه تکوین و تشریع مدنظر قرار میگیرد و یک لحظه عدم حضور در محضر خداوند، کافی است تا این رابطه منقطع گردد و شیطان و جنود آن، خود را بنمایند.
از این رو در تاریخ اشاره شده است که ائمه اطهار اصرار زیادی داشته اند تا احکام الهی برروی زمین اجرا شوند. برای مثال در زمانی که امام علی(ع) به عثمان دستور میدهد که به ولید بن عقبه(مشروب خوار مشهور در محراب کوفه) حد بزنید، و عثمان به این دستور عمل نمیکند، خود حضرت ولید را مورد حد قرار میدهد.چرا؟ حضرت میفرماید اگر این کار را نکنم برکات آسمان قطع میشود، یعنی انسان دیگر نمیتواند با آسمان ارتباط برقرار کند، این به معنای برهم خوردن نظم حقیقی عالم است، یعنی عدم هماهنگی میان تشریع و تکوین.
در نظام مدیریتی غربی که اساس آن را دیکتاتوری نظم(عدم هماهنگی میان تشریع و تکوین) در بر میگیرد، انسانها در یک نوع بی نظمی به نام نظم تنفس میکنند. یعنی نظم زمینی صرف را هدف قرار میدهند و ظاهر منظم و اتو کشیده را نهایت نظم میداند در صورتی که نظم حقیق یعنی متصل شدن با نظم کامل هستی که حضرت الله است و این اتصال از طریق انسان کامل صورت میگیرد.
در نظم مدرن، دوربینها در هر اتاقی نصب شده و کارکنان برای رضای دوربین نه رضای الله، کار میکنند و جالب آن است که اگر دوربینها از کار بیفتند، کارکنان احساس آرامش و راحتی میکنند! اما مدیریت توحیدی یا همان مدیریت حضوری به این گونه نیست، زمانی که کارکنان خود را در محضر خداوند میبینند و برای رضای خداوند کار میکنند و با یاد مرگ و اعتقاد به اصل معاد، به راحتی مطیع نفس و جنود شیطانی نمیشوند و این وجدان کاری،نه تنها موجب عدم رضایت شغلی و افسردگی نمیشود بلکه شور و نشاط الهی را در قلب افراد ایجاد میکند که دیگر همچون نظام مدیریتی مدرن، نگاهها و چشمها به ساعت خیره نمیشود که چه موقع زمان خروج از اداره و رفتن به خانه و شروع زندگی فرا میرسد. در نظام مدیریت الهی تفاوتی نمیکند انسان در خانه باشد یا محل کار، هرکجا باشد محضر خداست و موظف است به تکالیف خود به خوبی عمل کند و این عمل موجب رشد و تعالی روح انسان میگردد و همچون وضع کنونی بعد از 30 سال کار کردن و تلاش بی وقفه در نهایت احساس افسردگی و پوچی به انسان دست نمیدهد. در حالی که وضعیت کنونی دقیقا به همین منوال است که شخص بعد از 30 سال کار در یک سازمان و بازنشسته شدن از سازمان مربوطه، تازه بدنبال کار دیگری است. چرا؟ چون نمیتواند خود را تحمل کند، در واقع میخواهد از حقیقت خود فرار کند و بهانه می آورد که در خانه حوصله ام سر میرود درصورتی که هیچ یک از اولیاء و مردان الهی، لفظ اینکه حوصله ام سر میرود را نمیتوانند بکار ببرند، چون دائما خود را در محضر خداوند حاضر میبینند.
در واقع پوچی و از خود بیگانگی که یکی از معضلات بزرگ مدیریت منابع انسانی در عصر حاضر میباشد، ناشی از مبنای غلط و نگاه اشتباه به انسان و انسانیت است. انسان را همانگونه میخواهد کنترل کند که یک حیوان خانگی را کنترل میکنند! در این جا میتوان به اهمیت مبحث نهضت علمی اشاره کرد، که هدف از آن بر هم زدن معادلات فعلی و ایجاد محتوای علمی است که متناسب با شان و مقام انسان باشد. انسانی که آمده تا جانشین خداوند بر زمین باشد نه آن که مطیع و برده زمین شود! نهضت علمی میخواهد به انسان کمک کند تا خود گمشده اش را پیدا کند و در آخر عمر از خود فرار نکند؛ نهضت علمی به دنبال آن است تا انسان به نظم حقیقی برسد؛ نظمی که تنها با هماهنگی میان تشریع و تکوین و از طریق اجرای فرامین الهی امکان پذیر است. و در این صورت به نظم مطلق که خداوند متعال است متصل شود و از همه نظم های دروغین که عین بی نظمی است نجات یابد.
فرج زاده