«هوالعلیم»
نقطه افتراق و جدایی تمدن غرب و تمدن اسلامی به نوع نگاه به عالم هستی و انسان بر میگردد.اسلام همه چیز را فدای انسان میکند تا این موجود با عظمت که اشرف مخلوقات است به سر حد کمال رسیده و هدف خلقت محقق شود. هدف خلقتی که چیزی جز لقاء الله و رسیدن انسان به خدا نیست و در این جاست که عشق با تمامی معنای خود ظهور میکند.
با بررسی آراء و اندیشه های نظریه پردازان غرب به نقطه ای میرسیم که آن نقطه کاملا مخالف هدف خلقت بشر میباشد. نظریه پردازان مدیریت در تمدن غرب معتقدند همه چیز باید فدای سازمان شود. انسان، ابزار، پول، سرمایه و ... باید در راه تحقق اهداف سازمانی قربانی شوند تا به زعم خود زندگی بهتری برای انسانها فراهم گردد. بسیار جالب است این که عده ی کثیری از انسانها باید حیات دنیوی و اخروی خود را از دست بدهند تا سازمانها به اهداف غیر الهی خود نائل گردند و وعده های دروغین خود را محقق کنند، وعده هایی که هیچ گاه محقق نگردیده. یکی از آن وعده ها ایجاد بهشت زمینی و زندگی سرشار از رفاه و آسایش برای انسانها بوده است که به هیچ وجه محققق نگردیده. تمدن غرب تمام تلاش و ساز و کارهای خود را به کار گرفت تا نشان دهد میتوان با تغییر نگاه به عالم و انسان زمینه ی رفاه و آسایش را برای همگان ایجاد نمود اما این مهم را فراموش کرده بود که آسایش و آرامش تنها در صورتی محقق میشود که نگاه حقیق و صحیح به عالم و انسان شود و حیات زمینی انسان را یک حیات ابدی یا پوچ در نظر نگیرد.اسلام معتقد است سازمان و همه ارکان جامعه که به گونه ای مدعی خدمت به انسانها هستند باید زمینه رشد و کمال انسان را فراهم کنند و در خدمت انسان باشند نه آن که طوق بردگی را بر گردن انسان بیندازند و او را از اهداف الهی و حقیق خود دور کنند. سازمان به خودی خود خوب یا بد نیست نوع نگاه به انسان است که جهت گیری سازمان را مشخص میکند وگرنه جمع شدن عده ای افراد در کنار یکدیگر و کارکردن به صورت گروهی خلاف شریعت الهی نیست، آن چیزی که سازمان را عنصری مضر و ضد انسانی قلمداد نموده نگاه ضد توحیدی سازمان به افراد و اهداف میباشد. همچنین وجود قوانین ضد الهی که سرشار از مولفه های خود خواهی و بردگی است انسان را بنده و برده سازمان میداند و قرار میدهد. استقلال در غرب وجود ندارد یعنی طوق بردگی و بندگی که سازمان ها بر گردن انسانها نهاده اند، آزادی و استقلال را از آنها گرفته و انسان فراموش کرده که بنده ی الله است. در برابر این دیدگاه ضد الهی، اسلام معتقد است که انسان آزاد است و تنها در برابر خداوند متعال باید بنده باشد. بندگی که سرشار از رهایی و آزادگی از بند نفس اماره و مستکبرین عالم است. اما در غرب همه چیز به گونه ای دیگر معنا میدهد.مدیریت،رهبری،برنامه ریزی، نظم و ... در غرب همه به معنای دیگری است.رهبری یعنی هدایت و سرپرستی افراد درون سازمان جهت تحقق اهداف فردی و سازمانی، اما مهم نیست که این اهداف الهی باشد یا غیر الهی، مطابق با فطرت باشد یا نباشد. تعاریف غرب از مباحث و مولفه های مدیریتی در ظاهر صحیح ومنطقی به نظر میرسد اما در عمل این گونه نیست. برای مثال در تعریف رهبری آمده است که رهبری یعنی نفوذ در افراد به گونه ای که با میل و خواسته خود در جهت حصول اهداف تعیین شده سازمان گام بردارند. نکته قابل توجه آن است که اهداف توسط سازمان تعیین و تعریف شده است و افراد باید با میل خود به سمت آن اهداف میروند!! در صورتی که در اسلام این گونه نیست بلکه رهبری نفوذ در افراد است تا آنها را بر اساس فطرت الهی که در وجودشان نهادینه شده به سمت اهداف الهی هدایت کند و آنان را به رفاه و آسایش کامل برساند. رفاه و آسایشی که با رشد و کمال انسانی همراه است و منجر به شکوفایی استعدادهای روحی افراد میشود. در ابتدا تعریف ارائه شده از دیدگاه اندیشمندان غرب غلط به نظر نمیرسد اما زمانی که تعریف حقیقی ارائه میشود آنگاه نقاط ضعف نگاه غربی، خود را مینمایاند. در مباحث دیگر هم به همینگونه است، برای مثال نگاه غرب و تعریف آنان از نظم در امور کاری و سازمان متفاوت است با آنچه اسلام به آن نظر دارد. آنان نظم را مرتب بودن و یکنواخت قرار گرفتن افراد، ابزار و ... در کنار یکدیگر میدانند جهت انجام فعالیت ها و تحقق اهداف سازمانی.اما در اسلام نظم یعنی هرکاری که صورت میگیرد باید با وجه ملکوتی آن سنخیت داشته باشد. در واقع در اسلام تطابق بین تشریع و تکویین ، نظم خوانده میشود اما در غرب تنها به جنبه زمینی و سطحی نظم نظر میشود. نگاه غرب به این مبانی و مولفه ها در سطحی ترین و نازلترین شکل ممکن خود میباشد و از عمق و افق مبانی موجود تهی میباشد. به همین خاطر است که برنامه ریزی ها و عملکرد آنها تنها برای مدت کوتاهی جوابگو است و آن هم به صورت سطحی و بی نتیجه است. اینکه در اسلام برای هرزمان و ساعتی برنامه خاصی وجود دارد به خاطره همسویی با عالم ملکوت است. به همین دلیل است که انبیا و ائمه(ع) اعمال خود را در زمانهای خاص خود انجام داده و دستورات الهی را نیز بر اساس زمان خاص خود ارائه نموده اند تا هماهنگی میان تکوین و تشریع حفظ شود، در غیر این صورت انسان از الطاف الهی بی بهره می ماند یا نهایت بهره را نمیبرد.
به امید تحقق نگاه توحیدی در همه ارکان جامعه و ظهور انسان کامل که منشاء نگاه توحیدی میباشد.
فرج زاده